تعریف شهروند مسئولیت پذیر
زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد. شهروند کسی است که هم خویش و منافع خویش را بنگرد و هم منافع دیگران را در نظر آورد و در سایه همکاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیتها شرایط بهتری را برای خویش و دیگران فراهم سازد.
برخی جامعهشناسان سه تعریف کلی درخصوص شهروندان یک جامعه آوردهاند:
1ـ شهروندانی با احساس مسئولیت فردی
چنین شهروندی یاد گرفته است در جامعه رفتار مسئولانهای داشته باشد. برای مثال به محیط زیستش اهمیت میدهد و هرگز در خیابان زباله نمیریزد، در بازیافت زباله با دولت همکاری میکند. به طور کلی پیرو قوانین جامعه است. چنین شهروندی، به طورخودجوش به فقرا کمک میکند و بدون تردید داوطلب انجام کارهای عامالمنفعه میشود. معمولا در بیشتر جوامع برنامههای آموزشی ترتیب میدهند تا شهروندان خود را به داشتن این نوع احساس مسئولیت تشویق کنند. برنامهریزان امیدوارند بتوانند شهروندانی تربیت کنند که صادق، منظم و سختکوش باشند.
2ـ شهروندان مشارکتی
این شهروندان از آن دسته افرادی هستند که در مسائل و مشکلات شهری و اجتماعی جامعه خود حضوری فعال دارند. در واقع روی تلاش جمعی بسیار تاکید میکنند و اصطلاحا جامعه محور هستند. این شهروندان یاد گرفتهاند کنار هم و با کمک یکدیگر جامعهشان را اداره کنند و کمتر از خود رفتارهای فردگرایی بروز میدهند. مثلا شهروندی با احساس مسئولیت فردی ممکن است برای کمک به فقرا، غذا سفارش دهد، اما در جامعهای که شهروندانش رفتار مشارکتی دارند مکانی برای تهیه غذا در نظر میگیرند و با کمک یکدیگر برای فقرا و بیخانمانها غذا درست میکنند. چنین جامعهای با وجود شهروندانی با این خصوصیات که میتوانند درقبال یکدیگر رفتار متعهدانهای داشته باشند و با همیاری هم مشکلات را از میان بردارند، در نهایت به سعادت میرسند.
3ـ شهروندان عدالت محور
این نوع شهروندان از آگاهی بسیار بالایی برای داشتن یک جامعه شایسته برخوردارند. آنها توانایی تحلیل و درک تمام مسائل جامعه خود را داشته و نقش متقابل نیروهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را کاملا میفهمند و به عدالت اجتماعی از هر جهت معتقدند و برای رسیدن به سطح مطلوبی از عدالت تلاش زیادی میکنند. این نوع شهروندی با شهروندی مشارکتی شباهتهایی درخصوص تاکید کار دستهجمعی دارد و معتقد است برای حل مسائل و معضلات جامعه، کل افراد آن جامعه باید دخیل باشند.
شهر یک پدیده زنده وپویاست که به سادگی می توان جریان زندگی رادر آن احساس کرد .بی شک شهری آباد وتوسعه یافته دارای شهروندانی با نشاط وخلاق خواهد بود وبالعکس شهرهای بی تحرک وکم رونق که به روز مرگی مبتلا گردیده اند شهروندانی افسرده و خموده را در خود جای داده اند.